هوش مصنوعی، چهارمین انقلاب صنعتی؟

هوش مصنوعی ممکن است با بخار، برق و کامپیوتر رقابت کند، اما تاریخ می‌گوید تأثیر کامل اقتصادی آن زمان‌بر خواهد بود

بحث‌های داغ امروز درباره هوش مصنوعی یا به آینده‌ای درخشان از کشف‌های علمی فوق‌العاده می‌رسند یا به کابوسی از کارگران بیکار در کنار نخبگان ثروتمند تکنولوژیک. اما دقیقاً همین امیدها و ترس‌های عظیم را در قرن نوزدهم با ظهور راه‌آهن و ماشین بخار و در اواخر قرن بیستم با انقلاب فناوری اطلاعات هم دیده بودیم. اقتصاد و تاریخ به ما یادآوری می‌کنند که پیش‌بینی‌های افراطی درباره آینده تکنولوژی معمولاً اشتباه از آب درمی‌آیند.

درس‌های تاریخ از سه انقلاب صنعتی قبلی

۱. فناوری چندمنظوره (General-Purpose Technology) بخار، برق و فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) هر کدام یک «فناوری چندمنظوره» بودند؛ یعنی در همه بخش‌های اقتصاد کاربرد داشتند و بهره‌وری را به شکل گسترده بالا بردند. هوش مصنوعی هم به احتمال بسیار زیاد همین ویژگی را دارد و حتی خودش «روش جدیدی برای اختراع کردن» است. پس ما احتمالاً در ابتدای چهارمین انقلاب صنعتی هستیم.

۲. تأخیر طولانی در تأثیر اقتصادی

  • نیکلاس کرافتس نشان داد که تأثیر بخار تا بعد از سال ۱۸۳۰ واقعاً محسوس نشد؛ یعنی حدود ۵۰–۶۰ سال پس از اختراع آن.
  • در اوایل، بخش‌های مجهز به بخار فقط کسری کوچک از اقتصاد را تشکیل می‌دادند.
  • بهره‌برداری کامل از یک فناوری چندمنظوره نیازمند بازسازی عمیق سازمانی اقتصاد است: جابه‌جایی کارگر به کارخانه، تغییر خطوط تولید برای برق، بازطراحی فرآیندهای اداری برای کامپیوتر.

۳. پارادوکس سولوو رابرت سولوو در دهه ۱۹۸۰ گفت: «عصر کامپیوتر را همه‌جا می‌بینید جز در آمار بهره‌وری». در واقع، بهره‌وری تا دهه ۱۹۹۰ رشد چشمگیری نکرد. اما وقتی زمان شروع رشد فرارسید، سرعت و عمق آن در مقایسه با بخار و برق بی‌سابقه بود. جامعه در طول زمان بهتر یاد گرفت چطور از فناوری‌های جدید پول دربیاورد.

وضعیت کنونی هوش مصنوعی

  • تأثیر هوش مصنوعی بر بهره‌وری کل اقتصاد تا امروز بسیار ناچیز بوده است.
  • برخی همین حالا آن را «پارادوکس بهره‌وری جدید» نامیده‌اند.
  • اما تاریخ می‌گوید این کاملاً طبیعی است؛ هنوز در مرحله اولیه هستیم و بازسازی سازمانی لازم هنوز رخ نداده.

دو مشکل بزرگ در توزیع منافع

الف) تأخیر در افزایش دستمزد واقعی

  • در دهه‌های اول انقلاب صنعتی ، حتی با افزایش تولید سرانه، دستمزد واقعی بدون تغییر یا حتی نزولی بود .
  • از اواسط قرن نوزدهم دستمزدها شروع به رشد همگام با بهره‌وری کردند.

ب) اثر جابه‌جایی (Displacement) در برابر اثر بازگردانی (Reinstatement) آسموغلو و رسترپو نشان داده‌اند:

  • فناوری‌های جدید ابتدا کارهای انسانی را خودکار می‌کنند که موجب کاهش سهم نیروی کار از درآمد ملی می‌گردد.
  • اما در مراحل بعدی، وظایف کاملاً جدیدی خلق می‌کنند که انسان در آن‌ها مزیت نسبی دارد (مهندس برق، برنامه‌نویس، اپراتور تلفن و…). این را «اثر بازگردانی» می‌نامند.
  • از دهه ۱۹۸۰ به بعد، بسیاری از نوآوری‌های ICT و حالا هوش مصنوعی بیشتر «خودکارساز» بوده‌اند تا «خالق وظیفه جدید» که نتیجه آن رشد کند دستمزد واقعی و افزایش نابرابری بوده است.

آیا هوش مصنوعی فرق اساسی دارد؟

بعضی از «تکینگی» (Singularity) حرف می‌زنند؛ نقطه‌ای که ماشین‌ها خودشان را بهبود دهند و دیگر نیازی به انسان نباشد. ولی ویلیام نوردهاوس (برنده نوبل) با آزمون‌های تجربی نشان داده که شرایط تکینگی اقتصادی هنوز بسیار دور است. بخش عظیمی از اقتصاد همچنان فیزیکی است: هوش مصنوعی هنوز بلد نیست تخم‌مرغ نیمرو کند، مو کوتاه کند یا بچه گریان را آرام کند!

نتیجه‌گیری و پیام سیاست‌گذاری

  • تأثیر کامل اقتصادی هوش مصنوعی احتمالاً زودتر از بخار و برق خواهد آمد (به لطف تجربه قبلی بشر)، اما همچنان چند دهه طول خواهد کشید.
  • خطر واقعی نه «بیکاری کامل» بلکه «نابرابری شدید» و «رشد کند دستمزد» است اگر هوش مصنوعی فقط خودکارسازی کند و وظیفه جدید خلق نکند.
  • بر خلاف قرن نوزدهم، امروز ابزارهای سیاست‌گذاری داریم: مالیات بر ربات، یارانه برای فناوری‌های بازگردانی نیروی کار (مثل هوش مصنوعی در آموزش و بهداشت که نیاز به معلم و پزشک بیشتر ایجاد کند)، قوانین مالکیت داده، و هدایت سرمایه‌گذاری تحقیقاتی.

تاریخ به ما می‌گوید فناوری به خودی خود نه نعمت است نه نکبت؛ جهت‌گیری آن از مسیر انتخاب اجتماعی ماست.