بحثهای داغ امروز درباره هوش مصنوعی یا به آیندهای درخشان از کشفهای علمی فوقالعاده میرسند یا به کابوسی از کارگران بیکار در کنار نخبگان ثروتمند تکنولوژیک. اما دقیقاً همین امیدها و ترسهای عظیم را در قرن نوزدهم با ظهور راهآهن و ماشین بخار و در اواخر قرن بیستم با انقلاب فناوری اطلاعات هم دیده بودیم. اقتصاد و تاریخ به ما یادآوری میکنند که پیشبینیهای افراطی درباره آینده تکنولوژی معمولاً اشتباه از آب درمیآیند.
۱. فناوری چندمنظوره (General-Purpose Technology) بخار، برق و فناوری اطلاعات و ارتباطات (ICT) هر کدام یک «فناوری چندمنظوره» بودند؛ یعنی در همه بخشهای اقتصاد کاربرد داشتند و بهرهوری را به شکل گسترده بالا بردند. هوش مصنوعی هم به احتمال بسیار زیاد همین ویژگی را دارد و حتی خودش «روش جدیدی برای اختراع کردن» است. پس ما احتمالاً در ابتدای چهارمین انقلاب صنعتی هستیم.
۲. تأخیر طولانی در تأثیر اقتصادی
۳. پارادوکس سولوو رابرت سولوو در دهه ۱۹۸۰ گفت: «عصر کامپیوتر را همهجا میبینید جز در آمار بهرهوری». در واقع، بهرهوری تا دهه ۱۹۹۰ رشد چشمگیری نکرد. اما وقتی زمان شروع رشد فرارسید، سرعت و عمق آن در مقایسه با بخار و برق بیسابقه بود. جامعه در طول زمان بهتر یاد گرفت چطور از فناوریهای جدید پول دربیاورد.
الف) تأخیر در افزایش دستمزد واقعی
ب) اثر جابهجایی (Displacement) در برابر اثر بازگردانی (Reinstatement) آسموغلو و رسترپو نشان دادهاند:
بعضی از «تکینگی» (Singularity) حرف میزنند؛ نقطهای که ماشینها خودشان را بهبود دهند و دیگر نیازی به انسان نباشد. ولی ویلیام نوردهاوس (برنده نوبل) با آزمونهای تجربی نشان داده که شرایط تکینگی اقتصادی هنوز بسیار دور است. بخش عظیمی از اقتصاد همچنان فیزیکی است: هوش مصنوعی هنوز بلد نیست تخممرغ نیمرو کند، مو کوتاه کند یا بچه گریان را آرام کند!
تاریخ به ما میگوید فناوری به خودی خود نه نعمت است نه نکبت؛ جهتگیری آن از مسیر انتخاب اجتماعی ماست.
تمامی حقوق مادی، معنوی و انتشار برای پادکست نرخ محفوظ است.